STORIES TIME KOREA

STORIES TIME KOREA

وقت داستان های کره ای
STORIES TIME KOREA

STORIES TIME KOREA

وقت داستان های کره ای

LOVELY(1

  1. سلام با قسمت اول اومدم
  2. برو ادامه بخونش

 

 (آیو)

از هواپیما پیاده شدیم.

عصر بود،خسته و کوفته تازه از سفر برگشته بودیم.

چهارتایی رفته بودیم پاریس.این آرزویی بود که از بچگیمون داشتیم.

هوا سرد بود چون زمستون نزدیگ بود.

پاریس اون موقع گرم بود برای همین هممون با یه دامن کوتاه و بلیز نازک به کره برگشته بودیم.

داشتیم از سرما یخ میزدیم.متاسفانه کسی هم دنبالمون نیومده بود.

یون سئونگ یه کافیشاپ دید و گفت که بریم اونجا یه قهوه بخوریم و گرم شیم.

هممون قبول کردیم و به سمت کافیشاپ با چمدونام دوییدیم.

وارد کافیشاپ شدیم نشستیم روی صندلی و گارسون رو صدا زدیم.

.

.

.

(یونا)

گارسون اومد طرفمون؛مکث کرد.به سر تا پامون نگاهی کردو هیچی نگفت.

سو یون چند بار گارسونو صدا زد اما مثل این که گارسون خشکش زده بود.

یهو سو یون صدا شو برد بالا و گارسون به خودش اومد.

گارسون پرسید:شما سردتون نیست که با این لباسا اومدیدن؟

ما فقط سکوت کردیم که یهو یون سئونگ گفت :ببخشید ما یه فنجون قهوه می خواستیم همین.

گارسون گفت چشم و رفت قهوه آورد.

.

.

.

(یون سئونگ اه)

قهومونو خوردیم و اومدیم پولشو بدیم که یهو دیدیم جیبامون خالیه اصلا پول نداریم.

به هم یه نگاه کردیمو لبخند ناراحتی زدیم.

از بس اونجا خورده بودیم هیچی پول نداشتیم.

.

.

.

(کیم سو یون)

واااااای چشممون روز بد نبینه.

یونا و آی یو بهم نگاه کردنو گفتن:رستورانو میخوان ببندن.

همینجوری هممون مونده بودیم.

که یهو

.

.

.

.

.

آخی موندین چی شده؟

واااای کی اومد؟

تا قسمت بعدی گود بای.

نظرات 2 + ارسال نظر
فاطمه پنج‌شنبه 28 تیر 1397 ساعت 15:39 http://dokhtaraneh00.blogsky.com

قشنگ بود اجی جونم

مرسی گلکممم

Narges چهارشنبه 27 تیر 1397 ساعت 19:49 http://lovekore.blogfa.com

اولین فیکی هست که نوشتی؟؟؟

بله چطور؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.